وي با بيان اينکه کروبي دليل نوشتن نامه به آيت الله هاشمي رفسنجاني را متعلق دانستن خود به نظام و نگراني و دغدغه درباره موضوعات مطرح شده دانسته است، گفت: آقاي کروبي خواستار اين بود تا موضوعات مطرح شده پيگيري و بررسي شود تا صحت و سقم آن مشخص گردد.“
2- فايده ديگر اين ملاقات اين بود که کميته مجلس به اين نتيجه رسيده است که به اين نوع گزارشات بايد سريعا رسيدگي شود: ”جلالي اضافه کرد: معتقديم بايد با سرعت به اين موضوعات رسيدگي شود و هرچه بيشتر درباره رسيدگي به چنين مسائلي تاخير داشته باشيم فضا براي ايجاد حملات رواني عليه نظام بيشتر خواهد شد. بنابراين يکي از نکته هاي مورد نظر ما اين است که با سرعت هر چه بيشتر درباره اين گونه مسائل عمل کنيم. “
مشاهده ميکنيد که تعامل از سوي دو طرف هم واقعيت را مشخص کرده يعني صحت و سقم اين گزارشات براي خود آقاي کروبي هم مشخص نيست و هم ضرورت رسيدگي به اين نوع مسائل را بالا برده است. به طوريکه اعضاي کميته مجلس مصمم هستند که به اين نوع مسائل سريعتر رسيدگي کنند. اگر چنين فضايي در همان ابتداي انتشار نامه بوجود مي آمد - هر چند که من معتقد بودم نياز به علني کردن چنين نامه اي از سوي اقاي کروبي نبود - آيا اين همه سئوال و ابهام و نگراني در داخل کشور و آن همه سوء استفاده دشمنان ايران در خارج بوجود مي آمد؟ در همه نظامات دنيا تخلافاتي صورت مي گيرد مهم اين است که ابتدا صحت آن تخلفات روشن شود و سپس با متخلفين برخورد شود و اگر همين روش در رابطه با اين ادعاها هم صورت بگيرد کسي نمي تواند سوء استفاده تبليغاتي عليه جمهوري اسلامي داشته باشد.
سئوال اين است که چرا اين نوع اقدامات و تعاملات در بين فعالان سياسي و دولتمردان بيشتر نمي شود و سياستمداران ايران با يکديگر حالت قهر و دعوا دارند. چرا حوزه رقابت و همکاري هنوز در ايران کاملا تفکيک و تقويت نشده است و روحيه خود محوري و فردگرايي در ايران از شدت بالايي برخوردار است و ملت ايران و نظام اسلامي چه مقدار بايد هزينه اين رفتارها را بپردازد؟
آيا کشور بزرگي مثل ايران را مي توان بدون همکاري و تعامل و تفاهم در کنار رقابت و دموکراسي پيش برد؟ تا چه زمان ملت ايران بايد شاهد نبرد قهرمانان خود با يکديگر باشد؟ ولي نبايد همه مشکلات را از ناحيه فعالان و دولتمردان دانست بلکه محيط فرهنگي جامعه ايران هم يک محيط احساسي و عاطفي است که اين نوع رفتارها را در جامعه تشويق مي کند. در حقيقت اين تماشاگران هستند که به اين قدرت نمايي ها دامن مي زنند. در صحنه انتخابات احساسات شديدي از سوي هواداران نامزدهاي انتخابات صورت مي گرفت، حتي در مواردي شنيده مي شد که مي گفتند ما فرد اصلح را فلاني مي دانيم ولي به ديگري راي مي دهيم و در مقابل اينکه چرا؟ مي گفتند چون نمي خواهيم ديگري (نفرسوم) راي بياورد. اما دستهاي مرموزي هم در پشت دو عامل فوق يعني روحيه تکروي و محيط احساسي سياست وجود دارد که خواهان تعامل و تفاهم فعالان سياسي و دولتمردان ايران نيست. مثلا پس از ملاقات کميته مجلس با آقاي کروبي کسي با اين کميته تماس گرفته است که چرا با ايشان ملاقات کرده اند؟ يا طي ماه گذشته بارها موقعيتهايي فراهم شده که آقايان ميرحسين موسوي، هاشمي رفسسنجاني و يا کروبي با رهبري و يا نهادهاي حکومتي وارد تعامل و گفتگوي موثر بشوند ولي درست در دقايق آخر اين تعاملات بهم خورده است. يا از سوي نهادهاي حکومتي و يا از سوي اطرافيان فعالان سياسي اخبار و تحليل هايي به آنها مي دادند که از شکل گيري اين تعامل جلوگيري مي شد. نمونه آن تعامل بين ميرحسين موسوي و شوراي نگهبان که در آخرين لحظات بهم خورد و مسير قانوني براي رسيدگي به شکايات و اعتراضات طي نشد و اعتراضات خياباني باقي ماند.
اين نوع مسائل نشان مي دهد که ما بايد ظرفيتهاي فرهنگي را در حوزه سياسي بالا ببريم تا از تکروي در نخبگان پرهيز شود و عقلانيت جمعي بجاي عقلانيت فردي در سياست و اداره کشور حاکم شود. از طرف ديگر محيط احساسي جامعه به سوي يک محيط عقلاني سوق داده شود. در اينجا به ياد توصيه حکيمانه حضرت آيت الله العظمي سيستاني در نجف اشرف در سفر اسفند ماه گذشته به جناب آقاي هاشمي رفسنجاني در باب اختلافات سياسي و فکري مي افتم که فرمودند شما از دوران احساسات عبور کرده ايد و وارد دوره عقلانيت شده ايد. من مي خواهم به توصيه معظم له اين نکته را اضافه کنم که دوره عقلانيت در ايران را بايد با کمک خرد جمعي پيش برد و البته زمينه و مقدمه لازم آن تقويت اخلاق درسياست وگذشت و فداکاري و متانت و تواضع است. اميد است که حداقل دستاورد حوادث اخير روي اوري همه به عقلانيت جمعي واخلاق وبرادري درسياست باشد.
شايسته است فعالان سياسي و نهادهاي حکومتي ظرفيت سياسي بيشتري پيدا کنند تا اخبار و تحليلهاي درست يا نادرست (خودي و غير خودي)را تشخيص دهند اي بسا مشاور و يا دوستي براي دلسوزي، خبر و تحليلي را نا اگاهانه به مسئول حکومتي و يا فعالان سياسي منتقل کند که درست نباشد. ولي آن فرد بر اساس آن خبر و تحليل اقداماتي را انجام دهد که بعدها معلوم شود درست نبوده است . اينکه فکر شود عوامل نفوذي تنها در فعالان سياسي است اشتباه است. حداقل در ايران تجربه نشان داده است که عوامل نفوذي هم در نهادهاي حکومتي هستند و هم در فعالان سياسي و همه بايد مواظب اخبار و تحليل هاي درست از نادرست باشند.
100
انتهای پیام/